#یاسمین_پارت_60
كاوه – نه بر پدر و مادرش صلوات كه بگه تو آدمي . حالا پاشو بريم بيرون يه غلطي بكنيم . دلم گرفت تو اين سالن پونصد متري ! ماشاءلله هزارماشاءلله اتاق كه نيست ، سالن پذيرائي از مهونهاي خارجيه .
دو روز از اين جريان گذشت . تو اين دو روز كه براي من دو سال بود ، به خيلي چيزها فكر كردم . به فاصله ها ، اختلاف ها ، دفترچه هاي حساب بانكي ، خونه ها ، اتاقهاي اجاره اي ، خلاصه همه چيز .
فكر مي كردم با گذشت زمان ، بوي عطر فرنوش از اتاقم ميره . اما هر بار كه از بيرون وارد اتاق مي شدم ، اولين چيزي كه بسراغم مي اومد ، بوي عطر فرنوش بود كه انگار اونجا موندگار شده بود .
عصري بود كه كاوه اومد . مثل هميشه شلوغ و پر جنب و جوش
كاوه – سلام بر ارسطوي عصر ما . سلام بر پاستور بزرگ . سلام بر زائر بروخ كبير. سلام بر ...
-سلام و زهر مار ! باز ديونه شدي ؟
كاوه – سلام بر دورافتاده ترين جزيره اقيانوس غم . سلام بر تنها گل شكفته در كوير . سلام بر آخرين ستاره شب .
-بابا چرا داد ميزني ؟ الان هر كي از اينجا رد بشه فكر مي كنه تئاتر داريم نشون مي ديم . بيا تو سر و صدا نكن .
كاوه – سلام بر درياي محبت . سلام بر حوض عطوفت .
-بيا تو ديگه ، با دست كشيدمش تو اتاق .
كاوه – سلام بر پاتيل مهربوني . سلام بر آفتاب وفا . سلام بر تشت صداقت .
-با يه چيزي مي زنم تو كله تا . چته ؟ امروز خيلي سر دماغي ؟
كاوه – اومدم تو رو با خودم به ميهماني دوسي ببرم . به جشن پاكي ها .
-امروز كار دارم . نمي آم . يه خروار رخت شستني رو دستم ونده .
كاوه – مامم مرا بطرف تو گسيل داشته تا تو را بسوي او بخوانم .
- به مامت درود مرا برسان و پوزش بخواه و بگو شايد وقتي ديگر. جامه بسيار براي شستن دارم .
كاوه – مامم مرا سفارش كرده كه اگر بر فرمانش ننهادي ، ترا به قهر نزدش بخوانم .
-به مامت سپاس مرا برسان و بگو كه گاوه سگ كي باشه تا مرا به قهر جائي ببرد .
romangram.com | @romangram_com