#پارک_پارت_104
آرتا – میگم پاشین بریم بیرون.
من – اوهوم موافقم.
ارشیا – آره خوب فکریه.پاشین پاشین.
رفتم توی اتاقم و یه شلوار سفید،با مانتو مشکی و شال سفید پوشیدم.موهامو یه ور زدم و سمت راستم که یه ور بود،پیچوندم بالا و با گیر مو محکمش کردم.یه رژ رنگ لبم هم زدم و رفتم بیرون.همون موقع اونا هم اومدن.کفشامونو پوشیدیم و با ماشین آرتا رفتیم.
یکم تو خیابونا چرخیدیم و بعدشم شام خوردیم و تا برگشتیم خونه ساعت 1 بود.کفشامو در آوردم و همینجور که خمیازه کشون میرفتم سمت اتاقم،گفتم:
- من میرم بخوابم.شب بخیر.
آرتا با تعجب گفت:
- تو که تا 8 خواب بودی.کجا میری حالا؟
- وای آرتا به جون خودم نباشه،به جون خودت خیلی خوابم میاد.
همون موقع ارشیا با یه سی دی تو دستش اومد و گفت:
- کجا بابا؟تازه میخواستیم فیلم ببینیم.
یه خمیازه دیگه کشیدم و گفتم:
- شما ببینین.من میرم بخوابم.شب بخیر.
ارشیا و آرتا با هم – شب شیـــک.
لباسامو عوض کردم و سرم به بالش نرسیده خوابم برد.
با احساس نوری که به صورتم میخورد،از خواب بیدار شدم.یه نگاه به ساعت کردم،دیدم 11.از جام بلند شدم و بعد از دستشویی و مرتب کردن موهام،رفتم سمت اتاق آرتا تا اونا رو هم بیدار کنم.درو یواش باز کردم که همزمان در حمام اتاق آرتا هم بسته شد.نگاه کردم دیدم آرتا سر جاش نیست و ارشیا هم خوابیده.اوخـــــی گوگولی مگولی چه ناز خوابیده.ولی خب این باعث نمیشه که من کرممو نریزم.حمام های آرتا همیشه نیم ساعت طول میکشه.از بین حرفای آرتا فهمیده بودم که ارشیا خوابش خیلی سنگینه،اگه بمب کنار گوشش بترکونی تازه شاید یه تکونی بخوره ولی بیدار نمیشه.
سریع پریدم تو اتاقمو یه ریمل 24 ساعته و رژلب قرمز جیــــغ 24 ساعته که تا حالا یه بارم استفادش نکرده بودمو برداشتم و رفتم بالای سر ارشیا.یوهاهاهاها چقدر خوشگل بشی ارشیا خان.خخخخ.سریع ریمل و رژلب رو براش کشیدم بدون اینکه یه ذره تکون بخوره یا بیدار بشه.یه عکسم ازش گرفتم.دیگه داشتم منفجر میشدم از خنده که سریع چیزامو برداشتم و پریدم تو اتاقم و زدم زیر خنده.وای یعنی عـــالی بودا.خیلی باحال شده بود…اوخ اوخ اگه بیدار بشه و آرتا هم از حمام بیاد بیرون تیکه بزرگم پلک چشمامه.
سریع گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به دلی که با صدای خواب آلوده ای گفت:
- الو…
romangram.com | @romangram_com