#نگهبان_آتش_پارت_121

-چ چشم

صبر نکردم و رفتم.. سوار ماشین که شدم هندزفری رو به گوشم زدم و شماره سینا مسئول پیست دو رو گرفتم:

بعد از پنج بوق صدای شادش تو گوشی پیچید..

-نه بابااا؟خودتی واقعا..

از اولین میدون به راست پیچیدم..

-باور کن

خندید

-خیلی دل تنگت شدم پسر

سرو صداهای اطرافش کم شد و صدای بستن در به گوشم خورد..

-ممنونم لطف داری..

-این چه حرفیه بامرام

-راستش واست یه زحمت دارم

بی مکث گفت:

-جون بخواه؟

تغییری تو چهرم ندادم

-میخوام یکم بدوم

بازم خندید.. تو همون حال گفت:

-ای جان.. بابا حالا فکر کردم چی می خوای.. باشه.. حلش میکنم

-ممنون


romangram.com | @romangram_com