#من_پلیسم_پارت_69
بدبخت کپ کرده بود!ولی وقتی دید دارم به چشاش نگاه میکنمو بازوشو ناز میکنم یه لبخند محو اومد رو صورت زمخت و زشتش ...اه اه مرتیکه غول تشن!حالم به هم خورد....باور کنید اگه به خاطر ماموریتم نبود عمرا همچین کاری میکردم!
سریع برگشتم طرف فربد.دیدم بیچاره دوتا شاخ اندازه بز کوهی رو سرش سبزیده!
رفتم کنار گوشش به یکی ازو غولا اشاره کردم:فربد من یکیشونو میخوام
بعد سرمو کج کردم:توروخودا!
فربد نگاش بین من و امیر و اون غولا میچرخید.دوباره گفتم:توروخودا!خوائش میکونم!
اه حالم ازین لوسی حرف زدن خودم به هم خورد!
فربد گفت:خب....هرچنتاشونو میخوای بردار!
احمق انگار عروسک باربی بذل و بخشش میکنه!
رفتم جلو.خوشگلاشو سوا کردم گفتم :اینارو میخوام.مال خودم؟؟؟
فربد به پنج نفری که با تعجب به ماها نگاه میکردن خندید:اکی هانی....مال خودت.حالا بدو برو باهاشون بازی کن.
مرتیکه پچول منو مسخره میکنه!خنده زورکی کردم .رو به اون پنج نفر گفتم:خب من از الان صاحاب شمام.اسماتونو بگین...
همشون تو بهت بودن ولی با داد فربد هممون یه دومتری پریدیم هوا!!!!:مرتیکه....مگه نمیشنوی بانو چی میگه؟؟؟
یکیشون با تته پته گفت:بله بانو.فرزادم.
بعدی سریع گفت:فرزین.
بعدی:فرامرز.
بعدی:فرخ
بعدی:فرهاد
وااااااااااا....اینا که همه فرین!!فکر کن بخوام اسمشونو خلاصه کنم بگم فری بیا به فری بگو بره فری بدو!
اه چه فر تو فری شد!
به فربد گفتم:اینا داداشای توئن یا اسم مستعارشونه؟
romangram.com | @romangram_com