#غرور_شیشه_ای_پارت_67
-سودابه جان بیا این جا کارت دارم
-نه لباس اتو در نیار باید بری بیرون کمی باید خرید کنی
سودابه گفت :خرید ؟ برای چی ؟
-خانم و اقا امشب مهمون دارند . یکی از دوستان قدیمی شون میان تا افشین خان با دخترشون اشنا بشه . خانم هم گفته یک شام خوشمزه درست کنم . معلومه دختره خیلی به دلش نشسته . چون تا راه می ره میگه . پریسا این جور . پریسا اون جور
سودابه با شنیدن سخنان مادرش احساس کرد ضربان قلبش در حال ایستادن است . اما ندیده گرفت و گفت :مبارکش ون باشه . امیدوارم خوشبخت بشن .
فصل هفت
همه چیز برای مهمانی حاضر بود . سودابه سنی قهوه را برای انها به سالن برد . افشین ناراحت در مبل فرو رفته بود . و به حرفهای مادرش گوش می کرد . عصبی ضرباتی را روی دسته مبل میزد . خانم افشار هم در حال تعریف از پریسا و خانواده اش و گرفتن رضایت از افشین بود .
-حالا افشین جان یک بار ملاقات که خرجی نداره . اون دختر که هیچ ایرادی نداره . من مطمئنم که ازش خوشت میاد دختر زیبا و خو نواده داریه و از همه نظر با ما جو رند
افشین گفت :مادر عزیز . وقتی من قصد ازدواج ندارم برای چی باید اون دختر رو ببینم .؟؟
romangram.com | @romangram_com