#عشق_و_یک_غرور_پارت_136

ـ از میون ورزش های مختلف کدوم یک رو می پسندید؟

ـ با شنا موافقم و تنیس رو دوست دارم.

ـ اوهوم، بسیار عالی! با بازی بیلیارد آشنا هستید؟

ـ تو فیلم ها دیدم ولی دروغ چرا؟ هنوز از نزدیک با اون بازی آشنا نشدم.

با لحنی مغموم گفت:

ـ چه بد، براتون متاسفم چون بیلیارد یه بازی کاملا فکری و هیجان آمیزه. شما تا به حال به اتاق بیلیاردمون نرفتید؟

با شگفتی او را نگریستم:

ـ منظورتون اینه که تو همین خونه میز بیلیارد دارید؟!

ـ درست حدس زدی. پس ماندانا اون اتاق رو بهت نشون نداده. اون جا مکان مورد علاقه ام قبل از رفتن به اروپا بود. البته شنیدم حالا جای منو یه مزاحم سمج اشغال کرده.

و با صدا خندید. ناگاه از جایش بلند شد و گفت:

ـ مایلید اون جا رو از نزدیک ببینید؟!

با درماندگی گفتم:

ـ امشب نه، اگه فرصتی باقی باشه بعدا، چرا.

ـ چرا ممانعت می کنید؟ مطمئنم از اون محیط خوشتون میاد.

در همان لحظه ماندانا با چهره ای بشاش نجات دهنده ام شد و رو به کاوه گفت:

ـ مصاحبت با شیواجون بسیار عالیه، درست می گم کاوه جون؟

برق شیطنت از چشمانش جهید:

ـ ما که تمومی مهمونا رو رها کرده، کنار ایشون فیض می بریم...

هنوز سخنان کاوه پایان نیافته بود که وسام به جمع ما اضافه شد. کاوه در حالی که وسام را می نگریست با لبخند گفت:

ـ شیوا خانم، در مورد مزاحم سمج اتاق بیلیارد باهات صحبت کردم، خود جنابعالی شون رو به روی شما ایستادن.


romangram.com | @romangram_com