#عشق_در_ابهام
#عشق_در_ابهام_پارت_135


داری خیانت میکنی....

عصبی از جاش بلند شد و خواست حرف بزنه که مقابلش ایستادم و دستامو بالا

اوردم و گفتم: هیسسسس....هیچی نمیخوام بشنوم.....کسی که باید براش توضیح بدی

من نیستم مهساس....

_گوش نمیده....

_ی کاری کن گوش بده....اگه برات ارزش داره شده خودتو جلوش تیکه تیکه

کن که حاضر بشه به حرفات گوش بده.....مهسا الان ضربه ی بدی خورده....چیزی رو

دیده که فراموش کردنش با همین راحتیا ممکن نیست.....

_اگه بهم اعتماد داشت اینطوری نمیشد....

_اشکان....اعتماد اول رابطه به خاطر عشقی که چشم هردو طرفو کورمیکنه

راحت به وجود میاد....اما اگه اون اعتماد اولیه نابود بشه خیلی سخته که این بی اعتمادی

رو از طرفت دور کنی چه برسه به اینکه بخوای دوباره ایجادش کنی....

_میگی چیکار کنم....من برای کارم توضیح دارم اما گوش نمیده....اگرم گوش بده

باور نمیکنه....

_ثابت کن بهش....خودتو رفتارتو بهش ثابت کن....

_چه جوری؟!

_لقمه ی آماده کرده میخوای تو دهنت بزارم؟! مهسا زن تو....خودت باید فک

کنی ببینی عقاید و احساس و روحیاتش چه جوریه و چه جوری میتونی رازیش

کنی....فقط میدونم اینکه چند روزه ولش کردی و اومدی اینجا قایم شدی....اینکه هیچ

تلاشی نمیکنی واسه برگشتنش.....اینکه ازش نخواستی بیاد خونه....اینا بیشتر به شکای

اون دامن میزنه و بیشتر تحریکش میکنه....

_سعی میکنم درستش کنم.....

_فعلا باید برای رفیقت ی کاری کنی...

چه کاری؟!

_میدونم سیا بهت گفته که ما داریم میریم شمال....و تو هم باید بیای...

_بایدی در کار نیست.....من نمیام....

_هست چون زنتم داره میاد.....

_سرخورد؟! بدون گفتن به من....

_اونش دیگه به من ربطی نداره.....

_من نمیام....

_اشکان لجبازی نکن.....زن من فک میکنه مشکل شما حل شده....الانم استرس

romangram.com | @romangraam