#عشق_در_ابهام
#عشق_در_ابهام_پارت_134
میترکونیم.....
اشکان همونجوری که نگاهش تو نگاه من قفل بود دست مهدی رو از روی
سرشونه اش پس زد و گفت: مهدی میشه تنهامون بزاری....
چند لحظه نگاه مهدی بین من و اشکان در نوسان بود....در نهایت گفت: باشه
داداش....
بعدم از اونجا رفت بیرون....
نگاهمو از اشکان گرفتم و به رو به روم نگاه کردم....بی توجه به اشکان شروع
کردم به حرف زدن : من نه برادر دارم نه خواهر....تا اونجایی که یادم میاد هم تمام بچه
های فامیل به خاطر حسادتشون همیشه باهام دشمن بودن.....گذشت و گذشت تا وارد
راهنمایی شدم.....با آرمان و تو آشنا شدم....شدیم رفیقای صمیمی.....همه چیزمون باهم
بود....پشتمون گرم همدیگه بود....واسه خودمون شده بودیم ی خانواده.....اگه کسی بد
یکیمون رو میخواست فحش بود واسه دو نفر دیگه.....وارد دبیرستان که شدیم شایان
خدابیامرز هم به اکیپمون اضافه شد.....همیشه میگفتی چیزی نشدم که خانوادم
میخوان.....میگفتی بر خلاف خواسته پدرت خواننده شدی و نشدی کسی که بهت افتخار
کنه.....اون یک سالی که پدرت به خاطر مخالفت با کارت از خونه بیرونت کرد و پیش
من بودی....بیشتر به هم نزدیک شدیم.....دلم برا بچگیامون تنگ شده....برای زنگ
حیات مدرسمون....فرارامون....درس نخوندنامون....او بچه های دیروز الان بزرگ
شدن...مرد شدن....واسه خودشون زندگی دارن....زن دارن....کار دارن....خانواده
دارن....اما....هنوزم پشت همن....
سرمو چرخوندم و به اشکان که حالا با فاصله کنارم نشسته بود نگاه کردم....دست
به سینه نشسته بود و با دقت داشت به حرفام گوش میکرد....
ی نفس عمیق کشیدم و ادامه دادم: بعضی موقع ها میگم ای کاش بچه
میموندیم.....اینجوری همه چی بهتر بود....اینقدر باهم غریبه نبودیم....شایان کنارمون
بود....ولی بعدش پشیمون میشم و میگم اگه بچه میموندیم عشقای زندگیمونو پیدا
نمیکردیم....شاید مال کس دیگه ای میشدن....اشکان ما قرار بود شاد باشیم.....پس برا
چی من حس میکنم چن شبه دارم ی کارایی میکنم.....کاری که حتی وقتی که فک
میکردم هستی رو برای همیشه از دست دادم نکردم....چرا چند شبه به خاطر اینکه
داداشم...رفیقم....دل گرمیم....خوشبختیمو تو ی اتفاق ازم گرفته گریه میکنم.....چی
باعث شده انقدر از هم دور بشیم که نفهمم داری چیکار میکنی....اشکان حس میکنم
خیلی عوض شدی...اونقدر که دیگه نمیشناسمت.....چیزایی راجبت میشنوم که برای
غیرقابل باوره.....من مث چشام به تو اعتماد داشتم.....اما الان اصن باورم نمیشه که تو
romangram.com | @romangraam