#الهه_غم
#الهه_غم_پارت_98
برای کسی که گفت علاقه ای بهم نداره هه یک نگاه به آیینه انداختم زیر لب گفتم:
-خودتو گول نزن آنیما باور کن که عاشق اون آدم پست شدی.
کسی که یک روز با بی رحمی
زیر مشتو لقد گرفتت
بعد با احساساتت بازی کرد
و الانم که زندگی مو خرتب کرد.
تا شب تو اتاق با خودم غرغر
می کردم آرسامو به فُش گرفتم.
این اتاق لامصب یه پنجره هم نداشت بیرونو ببینم تو همین فکرا بودم که در باز
شد.
مهند بود با نفرت نگاش می کردم.
-ازت متنفرم لعنتی چرا نمی زاری برم حالا که به دردت
نمی خورم.
با لبخند اومد نزدیکتر
که یک قدم عقب رفتم بدون توجه به حرفم گفت:
-شنیدم از صبح عمارتو گذاشتی رو سرت.
-بخاطر اینکه دلیل این موشو گربه بازی تو بدونم.
-حالا به نتیجه هم رسیدی؟
-آره، اینکه یه دیونه ای.
لبخندش از بین رفت
همون طوری که بهم خیره شده بود می اومد جلو.
از ترس لال شده بودم عقب عقب می.رفتم آخه احمق این چه حرفی بودی که زدی.
آنیما:جل...جلو نیا.
بدون توجه به حرفم جلوتر
اومد به دیوار برخورد
کردم بهم رسید که خودم کامل به دیوار چسبوندم.
یکی از دستاشو طرف چپم رو دیوار گذاشت و گفت:
-خب داشتی می گفتی.
-من چی...چیزی نگ..نگفتم.
romangram.com | @romangraam