#الهه_غم
#الهه_غم_پارت_52

-کجا؟

-هر وقت گفتم بدو.

-چی؟من نم...

یک مرده داشت با تلفن حرف می زد نزدیکش شد دستمم تو دستش بود.

یعنی می خواد چی کار کنه یهو فریادی زد که من از جام پریدم تلفن مرده از دستش افتاد پایین.

شروع کرد به دویدن منم دنبال خودش می کشی.

-بدو.

مرده دنبالمون بود نفسم گرفته بود قلبم تیر کشید ولی فرزین دست بردار نبود

فکر کنم تونستیم فرار کنیم که وایساد شروع کرد به خندیدن.

اصلا حواسش به من نبود دو زانو رو زمین افتادم نمی تونستم نفس بکشم

-وای خیلی باح...

تازه نگاش به من افتاد

زودی اومد طرفم.

-آنیما چی شدی؟

به کیفم اشاره کردم

فکر کنم کبود شده بودم که هول کرده بود.

پشت سر هم سرفه می کردم

کیفمو خالی کرد چشمش به قرصم افتاد زود گذاشت تو دهنم،چند بار دیگه سرفه کردم راه نفسم باز شده بود.

رو زمین پاشو دراز کرده بود سرم رو پاش بود نگاهی بهش انداختم موهاش بهم ریخته بود با ترس نگام می کرد

یهو خندم گرفت شروع کردم آروم خندیدن.

انگار خیالش راحت شد که بهتر شدم پشت بند خنده من اونم خندید،هر کی اگه مارو می دید می گفت اینا دیگه از کدوم دیونه خونه فرار کردن.

شانس آوردیم تو یک کوچه خلوت بودیم با هموم ته مونده خندش گفت:

-کشتی منو که دختر خوشیم رو از دماغم بیرون آوردی.

لبخند بهش زدم سرمو از پاهاش برداشتم کنارش نشستم به دیوار تکیه دادم.

-مشکل قلبی داری؟

فقط سرمو تکون دادم.

-چرا بهم نگفتی؟

-مگه گذاشتی مثل اسب می دویدی.

قیافه شو شبیه پوکر فیس کرده بود.


romangram.com | @romangraam