#الهه_غم
#الهه_غم_پارت_148

-من دیوونتم مگ..مگه می ت...می تونم دلی..دلیل نفس

کشیدنمو تر..ترک کن..کنم

تو هم با..باید قول بدی همیشه پی..پیشم می مونی.

سرمو بلند کردم گونه شو بوسیدم.

-بهت قول می دم.

لبخند رو لبش نشست لبشو گذاشت رو لبم،چند روزه که تو این اتاقیم یه مرده یک نون«نان» آب میاره سعی می کنم بیشتر اونو به آرسام بدم.

قسمتی از لباس عروس مو پاره کردم باهاش زخمه شو پاک کردم یه کوچولو حالش بهتر شده بود.

سرمو رو پاش گذاشتم چشمامو بستم به خواب رفتم

آروم چشمامو باز کردم با ندیدن آرسام از جام

پریدم قلبم تند تند می زد.

به طرف در رفتم شروع کردم

به ضربه زدن.

-یکی این در و باز کنه.

هر چی دادو فریاد می کردم

بی فایده بود بغضم شکست

رو زمین نشستم به در تکیه دادم،یعنی با آرسام چی کار کردن؟سرمو رو پام گذاشتم زار زدم چند دقیقه گذشت

که صدای چرخش کلید اومد

سریع بلند شدم یکی از آدمای

مهند بود سریع گفتم:

-آرسام کجاست؟ باهاش چی کارر کردین؟

بدون اینکه جواب سوالمو بده

دستمو کشید از اتاق آورد بیرون در اتاق روبرو رو باز کرد با چیزی که دیدم با زانو رو زمین افتادم.

مرده دستمو ول کرد باورم نمی شد اون آرسام من بود که از پا آویزون شده بود از سروصورتش خون می اومد

از جام بلند شدم به طرفش رفتم سرشو بلند کردم که چشماش بسته بود.

-آرسام،آرسام ت ورو خدا چشماتو باز کن.

رو صورتش دست کشیدم.

-باهات چی کار کردن عشقم؟

با صدای در برگشتم که با مهند و فرزین روبه رو شدم.

-باهاش چی کار کردین لعنتی ها؟


romangram.com | @romangraam