#اغوا_شده_پارت_44


بهرام: زن و بچه من چه گناهی کردن

کاموس: اره راست میگی چه گناهی کردن که ولشون کردی؟

بهرام: الان موضوع زندگی من به تو چه ربطی داره؟

کاموس: مگه نمیگن دنیا دارمکافاته ،بچرخی میچرخه و برمیگرده تا تلافیش و سرت دربیاره......هوم؟

بهرام: من نمیفهمم چی میگی

کاموس: یگانه تو براش بگو ......نه نگو تو فعلا صدات در نمیاد ،دستم رو خرخرته..........یادم نمونده،چندساله زن دوم گرفتی و جدا زندگی میکنی از زنی که الان سنگشو به سینت میزنی؟گفتی بچه ات؟سپهر که پسر تو نیست ...........الان داری قهرمان بازی برای کدوممون درمیاری،رفیق بهتر از برادر!

بهرام: هیچ میفهمی داری چی میگی کاموس.........فرض بگیر اصلا یگانه زن من نباشه من نباید برای جون دوتا آدم نگران باشم که تو دستای یه قاتلن.............

کاموس: حتی تو هم باور نداری که من قاتل نیستم.........درسته من در حقت بدی کردم ولی رسم رفاقت این نیست که منو قضاوت کنی

بهرام: ما رو تعلیم دادن که بر اساس شواهد قضاوت کنیم،یادته؟پس الان چه انتظاری از من داری؟

سپهر: ولی کاموس قاتل نیست

بهرام:پسرم تو برو عقبتر ما داریم صحبت میکنیم

سپهر : اگر قاتله چرا مامان رو نمیکشه؟چرا شمارو با تیر نمیزنه! چرا منو نمیکشه و فرار کنه دوباره؟ تو فیلما میگن بار اول کشتن یه آدم سخته الان ما که اولین نیستیم براش! هستیم؟

بهرام: پسرم گفتم برو تو اتاقت

سپهر به سمت کاموس حرکت کرد و دستش روی دست کاموس گذاشت ،کاموس به آرومی گردن یگانه رو رها کرد

بهرام: کاموس بهتره با من بیای

romangram.com | @romangram_com