#اغوا_شده_پارت_45


کاموس: اگر نیام.............

بهرام: بهتره بیای وگرنه مجبور به شلیک میشم

همگی بجز بهرام که خیره به کاموس بود ،به اسلحه توی دستهای بهرام نگاه میکردن که کاموس رو نشونه رفته بود

یگانه: تمومش کن بهرام، چرا نمیخوای به حرفاش گوش بدی؟

بهرام: الان داشت خفه ات میکرد بعد تو داری ازش دفاع میکنی؟

یگانه: بهت میگم بس کن اون اسلحه رو بذار کنار سپهر اینحاست

بهرام: یا با من میایی یا مجبورم بهت شلیک کنم کاموس

سپهر: بابا مگه نمیگید شما دوست بودید بذارید از خودش دفاع کنه

بهرام: چیز خورشون کردی !چرا دارن طرف تو رو میگیرن؟چیکار کردی لعنتی با ذهنشون

کاموس: آروم باش باهات میام که تموم بشه

سپهر: بابا شما اینطوری نبودید نباید بذارید بی گ*ن*ا*ه بره زندان

کاموس به آرومی به سمت بهرام حرکت میکرد، یگانه که نزدیکتر به بهرام بود .به سمتش یورش برد و اسلحه رو چنگ زد .صدای داد بهرام با شلیک گلوله خفه ای ،سکوت خونه رو شکافت .همه به جسم نیمه جون سپهر خیره شد که از کتفش خون جاری شده بود ،با جیغ بلند یگانه که به طرف سپهر میدویید همه از شوک خارج شدن

کاموس: یگانه آروم باش الان همه رو متوجه میکنی!

یگانه: خفه شو لعنتی پست فطرت همش بخاطر وجود نحس تو که الان پسرم به این حال افتاده

کاموس: بهرام بیا یگانه رو بگیر باید به زخم سپهر برسیم

romangram.com | @romangram_com