#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_106
چرا در کنار علی آرامش میگیرم؟!
مگه من فقط عاشق سهیل نبودم؟
حالا چی شده که اجازه دادم یکی دیگه به کمرم دست بزنه؟!
چرا دلم میخواد چشمامو رو هم بذارمو به هیچی به جز دستای گرمی که دردمو آروم میکنه فکر نکنم؟!
انگار نه انگار که ساعتی پیش داشتم باهاش دعوا میکردم
خوبه که تو اینجور مواقع اهل تلافی نیست
تو خلسه ی شیرینی فرو رفته بودم
دردم آروم شده بود
چشمام خمار خواب شده بود
دستایی که روی کمرم بود حرارتش بیشتر از اون کیسه ای که با آب جوش پر شده بود، بود
یه دفعه دستش از حرکت ایستاد
خیلی سریع دستشو از روی کمرم برداشتو لباسمو که کمی بالا زده بود تا دستشو رو کمرم بذاره رو صاف کرد
از جاش بلند شد
به طرفش چرخیدمو نگاهش کردم
برای ثانیه ای نگاهش با نگاهم تلاقی کرد
حس کردم چشمای اونم خماره!
یعنی اونم خوابش گرفته!
تا خواستم نگاهشو کنکاش کنم، خیلی سریع نگاهشو ازم دزدیدو به طرف در رفت و از اتاق بیرون رفت
حتی بهم فرصت نداد که بهش بگم " دستت درد نکنه "
عجیبه!
نمیدونم یهویی چش شد!
پتو رو کامل روم کشیدمو خوابیدم
نمیدونم این آرامش از اون آویشن بود، یا کیسه ی آب، یا ماساژی که دستای علی داد!
بهتره بهش فکر نکنم، فعلا فقط دلم میخواد بخوابم!
تو خواب عمیقی بودم که کسی اسممو صدا زد
محل نذاشتمو به خوابم ادامه دادم که صدا همراه شد با حرکت بدنم
تکونی که به بدنم داده شد باعث شد به صدا گوش بدم
- بهار!
بهار جان!
نمیخوای بلند شی غذا بخوری؟
بهار خوبی؟
بهار!
اه، چقدر تکونم میده با هر حرفش!
کلافه پتو رو از وری سرم کشیدم کنارو با اخم گفتم:
- هان؟
چهره اش به خنده ای باز شدو گفت:
- هان چیه؟ بگو بعله؟
- خب بعله؟ حالا بگو!
- پاشو غذا بخور ضعف نکنی!
- باور کن سیرم، خیلی خوابم میاد!
- باشه بخواب، ولی قبلش بلند شو دوتا لقمه بخور، بعد بیا تا شب بخواب!
- آخه میل ندارم
- مگه چی خوردی که سیری؟
- هیچی، همونی که تو دادی با یه لیوان چایی نبات!
- پس واجب شد که بلند شی، پاشو ببینم، پاشو تا حالت بد نشده!
- آخه جام خوبه، دلمم تازه آرووم شده!
- بیا غذا بخور، دوباره تا شب بیا همین جا بخواب!
- مگه تو نمیخوای بخوابی؟
- از ترست جا گرفتی که من نیام؟
نه، شما راحت باش، تا شب این تخت مال تو!
- فقط تا شب؟
- شرمنده، من نمیتونم جامو به کسی بدم!
- خسیس!
خندیدو پتو رو کامل از روم کنار زد
با اکراه نشستمو دستی به موهام کشیدم
- پاشو تنبل خانم، پاشو یه چی بخور بعد تا شب بخواب!
با ناله بلند شدم
رو تختی رو مرتب کردمو تو آینه میز آرایش به خودم نگاه کردم
خودم از چهره ی خودم تعجب کردم
علی از اتاق بیرون رفتو به من فرصت بیشتر دیدن خودمو داد
لاغر تر از قبل شدم
پای چشمام گود افتاده
امروزم که با این وضع بدتر شدم
هر روز بی توجه فقط از جلوی آینه رد میشمو فقط موهامو شونه میکنم، ولی امروز ..
romangram.com | @romangraam