#برایت_میمیرم_پارت_96
در حالی که اون داشت شلوار جینش رو میپوشید ، سریع رفتم به پذیرایی و سر راه هم کیفم و کلید خونه رو هم
برداشتم . یه سدان سیاه رنگ کرایه ای _ یه سَترن سفید رنگ _ بغل ماشینم پارک شده بود . این یکی رو هم ندیده
بودم . در پیکاپ رو باز کردم و خودم رو به پشت فرمون سر دادم ....و همینطور سر داده شدم ، چون وایات داشت با
هیکل بزرگش من رو از پشت فرمون کنار میزد و خودش اون جا میشست . یه جیغ کشیدم و منم شروع کردم به هل
دادن اون ، وقتی از جاش تکون نخورد ، پاهام رو اوردم بالا و با پاهام هم هلش دادم . } خدایا من عاشق این دوتام {
من بین زنا قوی هستم ولی اون عین سنگ اون جا نشسته بود . . و اون الاغ همینجور داشت میخندید .
همونجور که خم میشد تا کلید رو که افتاده بود کف ماشین رو برداره ، گفت " جایی میخوای بری ؟ "
گفتم " بله " و در ماشین رو باز کردم . داشتم میرفتم بیرون که بازوهاش رو گرفت دورم و دوباره کشیدم تو ماشین
. اروم گفت " دو راه بیشتر برای انجام این کار وجود نداره . میتونی مثل یه دختر خوب همین جا بشینی ، یا من
میتونم بهت دستبند بزنم . کدومش رو انتخاب میکنی ؟ "
با اوقات تلخی گفتم " این که راه انتخاب نیست . اولتیماتومه . هیچ کدوم اونی نیست که من بخوام انجام بدم "
" این دو تا تنها راه هاییه که من پیشنهاد میکنم . این جوری بهش نگاه کن : من رو به دردسر انداختی که این همه
راه رو بیوفتم دنبالت ، پس برو خدا رو شکر کن که همین قدر هم دارم بهت راه انتخاب میدم "
" هاه ! مجبور نبودی بیای دنبالم و خودتم این رو میدونی . هیچ دلیلی هم نداشتی که بهم بگی شهر رو ترک نکنم ،
پس این قدر همه چیز رو به من تحمیل نکن . به نظر که وقتی داشتی مینداختیم رو تخت ، همچین دردسری هم
نبودم برات "
romangram.com | @romangram_com