#برایت_میمیرم_پارت_63


. انگاری لیست خطاهاش رو فراموش میکردم ، درسته ؟ و خیلی تمیز اون رو تا کردم . " الان دیگه امادم که برم

خونه . ستوان بلادزورث ، شما واقعا میتونستی همه ی این حرف ها رو تو باشگاه به من بگی . نیاز نبود جلو همه من

رو بزور بکشی بیاری اینجا ، فقط برای این که ثابت کنی یه همچین ادم گنده ای هستی " مثل تیم الن یه صدای

خرخر کردن از خودم تولید کردم ، که احتمالا نباید همچین کاری میکردم .

اون فقط به نظر داشت تفریح میکرد . با انگشتش اشاره کرد " اون برگه رو بده من "

خرناس کشیدم " نه بابا . حتی اگه پاره اش هم کنی ، فکر میکنی یادم نمیمونه که چی توی این لیسته ؟ "

موضوع این نیست . بده اش من "

به جاش کاغذ رو تو کیفم گذاشتم و زیپ کیفم رو بستم . " پس موضوع چیه ، برا این که احتمالا من این وسط متوجه

چیزی نشدم "

با یه حرکت اروم و فریبنده از جاش بلند شد که یادم انداخت اون یه ورزشکاره. همونطور که میزش رو دور زد و با

ارامش کیف رو ازم گرفت گفت " موضوع اینه که ، احتمالا مردایی که تو زندگیت بودن ، احتمالا اگه یه نفر رو به

قتلم میرسوندی ، میزاشتن فرار کنی ، چون بدجور بامزه و ناز هستی ، اما من همچین اجازه ای رو نمیدم . تو تو

قلمروی من هستی و منم گفتم که اون لیست رو بده بهم ، پس اگه این کارو نکنی ، مجبورم خودم ازت بگیرمش .

موضوع اینه "

نگاه کردم که زیپ کیفم رو باز کرد و لیست رو برداشت و گذاشت تو جیب شلوارش . میتونستم یه کم تقلا کنم ، و

romangram.com | @romangram_com