#برایت_میمیرم_پارت_140
گفتم " همین لباس "
" همه همینو میگن . خودم نمیفهمم چرا ، اما خب ، وقتی یه چیزی رو دوست داری ، خب دوسش داری دیگه "
پرستاره رفت تا به قول خودشون کاغذ بازی ها رو انجام بده و قبل این که بره ، با یه حرکت پرده رو کشید .
نصف لباس بیمارستان تنم بود ، نصفش نه . چون بازوی چپم رو از تو لباس دراورده بودم . و لباسه رو جلوی سینه
هام نگه داشته بودم ، ولی هیچ جوره نمیتونستم بدون نشون دادن خودم به بقیه ، دوباره لباسه رو تنم کنم .
شروع کردم که " اگه شما مردا بیرون وایستین " ولی وقتی مامان دفترچه ام رو که کنار پام قرار داشت رو برداشت ،
حرفم رو قطع کردم . کیشا اون رو کنارم قرار داده بود .
گفت " این چیه ؟ " در حالی که میخوندش کمی اخم کرده بود " بازداشت غیر قانونی . ادم ربایی . خشونت با شاهد .
رفتار بد __ "
این لیسته منه از تخلف های وایات . مامان ، بابا ، ایشون ستوان ج . و . بلادزورث هستن . که "ج" از جفرسون میاد .
" و" از وایات . وایات ، والدینم _ بلر وتینا مالوری _ و خواهرهام _ سیانا و جنیفر " در حالی که وایات سرش رو
تکون میداد ، سیانا لیست رو از مامان گرفت " بزار ببینمش "
اون و مامان سرشون رو گذاشته بودن کنار هم و لیست رو میخوندن . سیانا گفت " بعضی از مواردی که تو لیست
هست قابل تعقیبه " با یه نگاه کاملا جدی و وکیل مابانه به وایات نگاه میکرد .
مامان دوباره قسمتیش رو بلند خوند " از زنگ زدن به مادرم خودداری کرد " . و برگشت و یه نگاه متهم کننده به
romangram.com | @romangram_com