#بر_باد_رفته
#بر_باد_رفته_پارت_76
«بله، همین جا هستم.» عاقبت توانست نفس بکشد. چنین فکری هرگز به خاطرش خطور نکرد که ممکن است اسکارلت او را به چشم بره ای نگاه کرده باشد که به انتظار قصاب خود می نشیند.
اسکارلت باد بزن تا شده خود را آرام به بازویش زد و به طرف پله ها روان شد و بار دیگر نگاهش به مردی که رت باتلر نام داشت افتاد که چند قدم دورتر از چارلز ایستاده بود. به خوبی آشکار بود که صحبت های آن ها را شنیده است، مثل گربه نری که به دنبال جفت بود به او نگاه می کرد. دوباره نگاهش بر او لغزید، همان نگاه خالی و خیره که اسکارلت قبلاً هم آن را دیده بود. اسکارلت بی اختیار تکیه کلام جرالد را بر زبان آورد: «خدا به دور، همچی منو نگاه می کنه انگار که لختم.» سرش را تکان داد و از پله ها بالا رفت.
در اتاق خواب، کاتلین کالورت را یافت که در مقابل آینه نشسته بود و لب هایش را گاز می گرفت تا شاید قرمز تر شوند. به موهایش گل سرخ زده بود که به رنگ گونه هایش می آمد، چشم های شقایق رنگش از همچنان به رقص آمده بود. در حالی که کمک می کرد تا کمرش را تنگ تر کند پرسید: «ماتلین، اون آدم نفرت انگیزی که اون پایینه، بهش میگن باتلر کیه؟»
کاتلین آهسته شروع به صحبت کرد و در همان حال نگاهی محتاطانه به اتاق کناری انداخت، جایی که دیلسی و مستخدمه دختران ویلکز مشغول وراجی بودند. گفت: «خدای من مگه نمی دونی؟ اصلاً نمی تونم تصور کنم که آقای ویلکز اونو اینجا راه داده باشه. اون مهمون آقای کندیه، تو جونز بورو، مث اینکه می خوان پنبه معامله کنن، آقای کندی هم اونو با خودش آورده اینجا. نمی تونسته که تنها ولش کنه.»
«چرا این طوریه؟»
«عزیزم اون آدم بدنامیه.»
«راستی؟»
«آره.»
اسکارلت سکوت کرد و به فکر فرو رفت. قبلاً هرگز در میهمانی ها کسی را ندیده بود که بگویند آدم بدنامی است. چه هیجان انگیز بود.
«چیکار کرده؟»
«اوه، عزیزم، اون شهرت خوبی نداره. اسمش رت باتلره، اهل چارلزتون، فامیل های محترمی اونجا داره ولی اونا حتی باهاش حرف هم نمی زنن. کارو رت پارسال قصه شو برام گفت. اون اصلاً شباهتی به هیچ کدوم از افراد خونوادش نداره. اصلاً با خونوادش مهربون نیس. علاقه ای به اونا نداره، کارو دختر خوبیه، همه چیزو به من گفت، همه می دونن. از وست پوینت اخراجش کردن. فکرشو بکن! کارو چیزهای خیلی بدی درباره اون میگه. افتضاح بزرگی با یه دختر داشت، بعدش هم حاضر نشد باهاش ازدواج کنه.»
romangram.com | @romangraam