#آغوش_تو_پارت_84
-امیر ولم کن..
-نوچ..
موهامو از پشت گردنم کنار زد و ب آرومی گردنم رو ب*و*س* ید
مور مورم شد...
خواستم بلند بشم ک موهامو چنگ کرد و.کشید ک جیغم ب هوا رفت
-چته وحشی!
تو چشمام زل زد..
-می خوامت..
-برو اونور دارم از گشنگی ضعف میکنم..
شروع کرد ب ب*و*س* یدنم..
تا ب خودم اومدم محکم هولش،دادم..
-کاری نکن ک همین اول کار اتاقمو ازت سوا کنم
-جراتش رو نداری
-سوا ک.شد می فهمی جراتش رو دارم یا نه
صاف نشستو دکمه ی پیرهنش رو.باز کرد
-فاطی جون من اینقدر اذیت نکن... بزار اولین روزمونو مثل آدم شروع کنیم
-بدبختی اینه مثل بقیه ،آدم نیستی
اخم کرد
-داری می ری رو.اعصابم
-برو بابا
خواستم برم ک دستمو گرفت و.پرتم کرد روی ت*خ*ت*
انگشت اشارش رو گرفت سمتم...
-ببین.... من تا الان هر چی خواستم ب دست آوردم... نمونه اش هم خودت پس مثل ی دختر خوب حرف گوش کن باش.. البته اگه هنوز دخت.....
چنان خوابوندم تو صورتش ک خشکش زد..
از زیر دستش فرار کردم
-منو با اون دخترهای هر جایی اشتباه نگیر... فهمیدی... بار آخرت باشه بخوای ب من انگ بچسبونی.
شالمو از روی صندلی برداشتم و رفتم بیرون...
منو آسون ب دست آوردی ولی نمی زارم هر غلطی خواستی بکنی
-به به عروس خانم...
برگشتم.... فهیمه بود با چشم های خواب آلود سلام کردم
با لبخندش جوابمو داد
-دیشب ک اذیتت نکرد؟!
متعجب نگاش کردم
-کی؟
-امیرعلی
-عینهو خرس خوابیده بود خیالت ت*خ*ت* ..
غش کرد از خنده...
-از دست تو...
با فهیمه مشغول صبحونه خوردن بودیم ک امیر علی با صورتی اخمو ب جمعمون پیوست
-خوب نیست آدم فردای نامزدیش اخم کنه ها
فهیمه بود خطاب ب پسرش
امیر علی ب من نگاه کرد
با نگاهش برام خط و نشون می کشید
-هان... بیا منو بخور..
- ب وقتش..
چشمام از این حاضر جوابیش،قلمبه شد
فهیمه خندید
-بخورید صبحونتون رو ،جون داشته باشین بیفتین ب جون هم...
ی لقمه گرفتم و گذاشتم توی بشقاب امیر علی
-اینو بخور چاق بشی چله بشی بتونی منو بخوری
اینبار اون بود ک متعجب ب من خیره شد
خندم گرفت
romangram.com | @romangram_com