#تیام_پارت_84

- من الان دیگه ازدواج کردم، دیگه دوست ندارم از رضا چیزی بشنونم ، فهمیدی؟

- یعنی به این زودی رضا رو فراموش کردی؟

- البته که فراموش کردم، مگه شما اینو نمی خواستین؟

- ما دلایل خودمون رو برای مخالفت داشتیم

- برام اصلاً مهم نیست، من از انتخابم راضیم

- داری اینو می گی که کم نیاری

- برای چی کم بیارم ، از اینکه دوستی به کوته بینی تو داشتم برای خودم متاسفم ، امیدوارم در آینده با سیامک خوشبخت بشی ، دیگه دوست ندارم بیای اینجا و از رضا چیزی بگی.

- ولی من این قصد رو نداشتم.

- ولی داری همین کار رو می کنی.

- جمعه هفته آینده عقدمونه ، هردو رو با هم میگیریم، اومدم دعوتت کنم

- متاسفم نمی تونم بیام، چون اون موقع تهرانم

romangram.com | @romangram_com