#تیام_پارت_69


مامان گفت: کاوه صدات می زنه.

با آرامش رفتم توی اتاق، کاوه داشت عکسمو از تو قاب در می اورد

- چی کار می کنی؟

- اِ... اومدی، خوب وقتی دلم برات تنگ بشه به عکست نگاه می کنم، یه لحظه صبر کن.

نزدیکم اومد و گفت:

چشماتو ببند.

- این چیه؟

- برات موبایل گرفتم

- من نیاز نداشتم

- چرا دیگه نیاز داری می خوام راحت باهات حرف بزنم.


romangram.com | @romangram_com