#طلسم_شدگان_پارت_91
لبخندی به چهره ی شاد یاسی زدم بیشتر از اینکه کار کنه ناخنک زده بود به ترشی های روی میز : اره مرتبه مرتب .
-گلای خوشگلی خریدم ؟
نگاهی به گلهای سرخ و سفید وسط میز انداختم جلوه زیبایی به میز بخشیده بود : اره خیلی خوشگله .
-گل طبیعی تو این فصل خیلی گرونه کلی پول بالاش دادم .
-دیوونه مگه مجبور بودی ؟
-خاله شعله پولشو داد .
-خرید با خاله خوب بود ؟
ذوق زده دستاشو بهم زد ، امروز به درخواست خاله و همراه اون به خرید رفته بود : عالی ، خاله خیلی مهربونه .
- فکر کنم بهتره بریم بقیه رو صدا بزنیم .
هال به صورت ال طراحی شده بود ،به دنبال یاسی به قسمت پایینی هال رفتیم و از همگی دعوت به صرف شام کردیم .
مینا خانم با تحسین نگاهی به میز تزیین شده انداخت و برگشت سمت من :
-خیلی سلیقه به خرج دادی دختر .
یاسی بلافاصله اعتراض کرد : پس من چی ؟ من این همه کار کردم .
لبخندی زدم : منو یاسی با هم میز و چیدیم .
خاله رو کرد سمت یاسی :
-میدونم عزیزم ولی با شناختی که از تو ، تو این مدت پیدا کردیم باز از زیر کار در رفتی .
یاسی لب ورچید و مظلومانه نگاهی به خاله انداخت : اِ ...به خدا منم کار کردم ، تازه من خیلی ام کاری ام ، فقط زیادی ساده مو بی سیاست .
-یاسمن جان ...
romangram.com | @romangram_com