#شکیبا_پارت_13

مونده بودم چیکار کنم ..... باید لبخند می زدم ... یا خجالت می کشیدم و سرم رو می انداختم پایین ؟ .... با در موندگی نگاهی
به مامان کردم .... با اخمی که مامان کرد فهمیدم باید کمی خجالت بکشم .... براي همین سرم رو کمی به پایین خم کردم .....
با صداي خنده ي عمه سر بلند کردم ....
عمه – خجالت کشیدنم که بلد نیستی ....
و رو کرد به مامان ...
عمه – تو رو خدا زهرا بهم بگو به این دخترت چی یاد دادي ....
مامان از لحن شوخ عمه لبخندي زد ...
مامان – والا من سعی کردم چیزي یاد بگیره ... ولی خوب مثل اینکه تو این زمینه ها استعداد نداره ...
باز هم عمه خندید ..
عمه – پس با این حساب عروسی رو کمی عقب می ندازیم تا یاد بگیره .... اینجوري که برامون آبرو نمی ذاره ....
مامان سري به حالت تأسف تکون داد ....
براي خودشون بریدن و دوختن .... اینکه من و مهرشاد تا یه مدت نامزد باشیم ... و زیر نظر دوتا خونواده با هم رفت و آمد
داشته باشیم .... و از همه مهمتر .. قرار شد مراسم تعیین مهر و تاریخ عروسی و این چیزا تو خونه ي عمه شهناز برگزار بشه که
اونا هم تو مراسم باشن .....
و من تموم مدت فکرم پیش مهرشاد بود .... پسري که چند وقتی بود تو دلم جا خوش کرده بود ..... دوست داشتنی بود و گرم
... قدش تقریباً بلند بود و لاغر اندام .... صورت بیضی شکلی که با موهاي نه چندان بلندش همخونی داشت ..... و رنگ پوست
سفیدش که کاملاً شبیه به پوست من بود ........
***
از روزي که عمه از خونمون رفت تقریباً هر روز من و مهرشاد همدیگه رو می دیدیم .... با اجازه ي بابا هر روز میومد دنبالم ...
یا من رو تا شرکت می رسوند ....
تموم دیدار هاي قبلی من و مهرشاد زیر نظر شاهد بود ... یعنی همیشه شاهد و نامزدش کژال هم حضور داشتن .... تنها چیزي
که از اون دیدارها نصیبمون می شد .. کنار هم راه رفتن و حرف زدن بود ...
شاهد هیچوقت اجازه نداده بود ما تنها بیرون بریم .... و همیشه حرفش این بود که " شما می خواین با هم حرف بزنین .. پس
با حضور من و کژال هم می تونین " ... هیچوقت مهرشاد به حضورشون اعتراض نمی کرد ... انگار یه جورایی خودش هم از
حضور اونا راضی بود ........
با اجازه ي بابا من و مهرشاد فاصله ي خونه تا شرکت رو که کوتاه هم بود ... تنها بودیم و با هم حرف می زدیم .... هر دو
خوشحال بودیم ..... دوسش داشتم .... پسر چشم و ابرو مشکیی رو که قرار بود بشه مرد زندگیم ... خوب بود .... قابل اعتماد و

@romangram_com