#شکیبا_پارت_111
شما رو خودش می خره .. در مورد خونه ي خانوم کامیاب هم ... گفت اگر همسایه هاشون رضایت بدن و همه حاضر به فروش
باشن که همه رو یه جا می خره ... در غیر این صورت که خوب همون واحد رو براتون می فروشه ...
بعد از اینکه آقا رضا توضیحاتی درباره ي خونه ي جدید بهمون داد .. بیشتر حرفا حول و حوش مسافرتی بوود که خونواده ي
اقا نادر خونواده ي مقدم قرار بود همگی با هم برن ....
و آخرین خبر این بود که می تونستیم توي عید اسباب کشی کنیم .... و این خیلی خوب بود .. چون همش تو فکر بودم
تعطیلات عید رو چیکار کنیم ... ما که دیگه کسی رو نداشتیم تا بریم دید و بازدید ...
قرار بر این شد که آقا رضا کلید واحدها رو از دوستش بگیره ... و بده به آقا نادر که روز اول عید برسونه دست ما .... وقتی هم
فهمید قراره خونه ي عمو رو اجاره بدیم گفت که به همون دوستش می گه که برامون م*س*تأجر پیدا کنه ...
آخر شب که می خواستیم برگردیم خونه .. قرار شد سهراب همگیمون رو برسونه ... همزمان با ما خونواده ي مقدم هم بلند
شدن و اهنگ رفتن کردن ....
وقتی از در خونه خارج شدیم با دیدن ماشین سهراب .. دوباره خاطرات برام زنده شد ... دست خودم نبود .. با اومدن عید .. بی
کسی مون بیشتر تو چشم بود ... تنهاییمون بیشتر تو ذوق می زد ...
ماشین سهراب همون ماشینی بود که خاله اینا باهاش بعد از زلزله اومدن و ما رو با خودشون برگردوندن ... بی اختیار غم
بزرگی به دلم نشست ...
چاره اي نبود ...باید سوار می شدم ... نفهمیدم دیگران هم حالم رو فهمیدن یا نه ... ولی حرف امید باعث شد تا دستم رو که
بردم تا در ماشین رو باز کنم عقب بکشم ...
امید – خوب شم که تو یه ماشین جا نمی شین ..
بعد رو کرد به خاله ...
امید – اگه اجازه بدین من خانوم کامیاب و بچه ها رو می رسونم ....
نگاهش کردم ... چرا با من اینکار رو می کرد ؟ ... چرا یه بار با توپ و تشر من رو از خودش می روند و بار دیگه مثل یه حامی
.. یه ناجی ... کمکم می کرد ؟ ...
مردد بودم بین قبول یا ردش که خاله گفت ..
خاله - لطف می کنید ....
و نگاهی بهم انداخت ... هم خوشحال بودم از اینکه خودش پیشنهاد داد ما رو برسونه .. و هم ناراحت از اینکه نمی خواستم
دوباره بحثی بشه که بخواد عشقم رو به سخره بگیره ... براي همین گفتم ..
من – مزاحم شما نمی شیم ...
نگاه خاصی بهم انداخت ... از اونایی که می گه من که می دونم دوست داري کنار من باشی ... و لبخند وحوي زد ..
@romangram_com