#شهرزاد_قصه_گوی_من_پارت_49
مثل اسپند روی آـش شدم و به سرعت گفتم:جناب سروان من حدس میزنم کار کی باشه!
_کی؟
با شرمندگی گفتم:برادرم.
شاهد با تعجب پرسید:برادرت؟
_آره...فرزاد خیلی ناخلفه!درست از شب دزدی غیبش زده و خونه نیومده.روز قبل از دزدی دیدم داره با کلیدای اون خونه ور میره اما اهمیت ندادم.جناب سروان اون سابقه دار هم هست!
سروان مقدم گفت:گفتی فرزاد؟فرزاد فرخزاد؟
_بله.سه سال پیش به جرم دزدی افتاد زندان.
_استعلام میکنیم و سابقه ش رو در میاریم اما متاسفانه تا وقتی که برادرتون دستگیر نشده باید همینجا بمونید
با ناراحتی رو به شاهد گفتم:شاهد مادرم تو خونه تنهاست.ستیلا هم پیششه!به ستیلا بگو چه اتفاقی افتاده .بگو مواظب مامانم باشه.
شاهد گفت:باشه تو نگران نباش!-بعد بلند شد و رو به سروان مقدم گفت:-من هرطور شده با آرین تماس میگیرم و میگم خودشو برسونه
با نارضایتی گفتم:نه شاهد نگو!اومدن اون چیزی رو درست نمیکن!بذار بمونه و کاراشو انجام بده.اون سمینار براش خیلی مهمه!
شاهد با عصبانیت گفت:تو مهم تری یا اون سمینار کوفتی؟زنش به اتهام دزدی دستگیر شده اونوقت آقا بیفته دنبال کارای دانشگاهش؟
بعد هم خداحافظی کرد و با سروان مقدم دست داد و از اتاق بیرون رفت.
بعد از رفتن او از سروان مقدم پرسیدم:حالا چه میشه؟
سروان مقدم که پشت میزش نشسته بود گفت:باید عکس فرزاد رو به واحد ها بدیم تا دنبالش بگردن .باید پاتوق هاش رو پیدا کنیم.شمام باید بهمون کمک کنید...
***
romangram.com | @romangram_com