#ثروت_عشق_پارت_117

بله خواننده ی عزیز، «اوه» تنها چیزی بود که به ذهنم میرسید تا بگم.

- حالا من میرم بیرون.

- باشه پدر.

- در ضمن، منو هم دیگه پدر صدا نکن.

- چشم.

چشمِ آخری را با اندوه فراوان گفتم. واقعا از اینکه دوستی پدر شهاب را از دست داده بودم ناراحت بودم.

وقتی پدر شهاب بیرون رفت، کنار تخت شهاب نشستم و بهش لبخندی زدم.

- شهاب؟ تو واقعا منو یادت نمیاد؟


romangram.com | @romangram_com