#سنگ_قلب_مغرور_پارت_46

اینکه طرز استفادشو بلدم یا نه بازم به خودم ربط داره!

شما نگران من نباشین. به قول خودتون دلقک بودن برای من کافیه.

البته از نظر شانس که باید بگم برای کار خوش شانس نبوم که خوردم به پست یه آدم از خود راضی و خودپرست که فقط نظر خودشو نظر میدونه و نظر بقیه قاق.....!

و دیگران اصلا براش اهمیتی ندارن.

در ضمن من بی رنگ و رو بودنو ترجیح میدم و درسته به قول شما دلقکم اما زبونم و کارام شبیه دلقکاست که باعث میشه خنده و شادی روی لب اطرافیانم ببینم نه ظاهرم که هر روز باید برای پوشوندن چیزی که هستم نقاب پر رنگ و لعاب بزنم. نه آقا من مثه دخترای اطراف جنابعالی نیستم که با رنگ و لعاب الکی و عملهای جور واجور صورت ،شانسمو امتحان کنم. من با عرضه تر از اونام لااقل به خاطر وجودم و درونم که به قول شما مثه دلقکه جلب توجه میکنم. و شانسمو امتحان میکنم. نه با هزار قلم آرایشو کوفت و زهر مار دیگه.............

الانم فقط اومدم که ازتون مرخصی بگیرم . لطف کنین زودتر کار منو راه بندازین تا بیشتر از این مجبور نباشین یه دختر بی رنگ و رو رو تحمل کنین.

دیگه نفس کم آوردم که باعث شد ساکت شم. قیافش شده بود گلوله ی آتیش .خون ازش میزد بیرون. مثل فواره های آتشفشان. ....................

راحت شدم حرصشو درآوردم . مردک چی فکرکرده..........

.هر چی گفت و زد مبه بی خیالی بسه.......................والا............. ............

یکی بگه ده تا نوش جان میکنه.

چند ثانیه زل زد بهم و هیچی نگفت. دستاش مشت شده بود .اونقدر فشار روی دستاش زیاد بود که رنگشون به سفیدی میزد.

پشیمون شدم...........

از مرخصی گرفتن......... از حرفام............ از اومدنم پشیمونم...................


romangram.com | @romangram_com