#ریما_پارت_93
یکی از بادیگاردا که چهره ی بشاشی داشت نزدیکمون شد و گفت:به این ساختمون میگن واحد سیاه!
مانی:چرا سیاه؟نمای ساختمون که سفیده!چرا آدمو گیج میکنین؟
پسره خندید و گفت:بخاطر افراد توش اسمش اینه!تموم کله گنده های مقر اینجان!
مانی:آهـا!گرفتم داداش،حله!
پسره خندید و گفت:اسم من شایان . اینا،به 4 نفری که کنارش بودن اشاره کرد و گفت:سجاد،مسعود،کامبیز،حمی� �.اسم شما چیه؟
مانی با هیجان گفت:اسم من مایکله و اسم داداشم اسی.
شایان متعجب گفت:پس چرا اصلا شبیه هم نیستین؟
قبل از اینکه جواب بدیم نره غوله برگشت سمتمون و بلند گفت:خفه میشین یا خفتون کنم؟
مانی:نه ممنون مزاحم شما نمیشیم،خودمون خفه میشیم!
زدم تو پهلوش و آروم گفتم:خفه شو تا سرمونو به باد ندادی!
بعد 20 دقیقه همون مردی که روز اول دیدیم از ساختمون اومد بیرون.
سایان زمزمه کرد:کثیف ترین عضو این مقر!صالحی!
پس اسمش صالحیه!
مانی:فکر کنم همون معلم سوم دبستانمونه!از اولم میدونستم آدم کثیفیه!
سانیار:لال از دنیا بری!
یه ذره به چهرش دقت کردم...شبیه معلممون بود ولی اون یه ذره چهرش فرق داشت.این ،اون صالحی نیست!
romangram.com | @romangram_com