#ریما_پارت_149


مانی:برو...برو 10 دقیقه تو توالت بشین یادت میاد!

متعجب گفتم:چرا چرت میگی؟چرا باید برم دستشویی؟

مانی:تحقیقات نشون میدن که 90 درصد بلوغ فکری تو توالت شکفته میشن!برو...برو!

سانیار:ا ولم کن!چرت نگو...ولم کن مانی!

به زور دستمو گرفت و انداختم تو دستشویی و درو قفل کرد!

با حرص گفتم:درو چرا قفل کردی دیوونه؟باز کن!

مانی:یه 10 دقیه بشین،اگه جواب نگرفتی باز میکنم!

عصبی شرئع کردم به راه رفتن.

مانی داد زد:گفتم بشین!

با حرص رفتم رو توالت فرنگی نشستم و یه نفس عمیق کشیدم.چشمامو بستم و سعی کردم تو این موضوع مسخره به مانی اعتماد کنم!خیلی فکر کردم ولی خبری نشد!با حرص رفتم سمت در و چند بار محکم در زدم!

سانیار:بیا باز کن این درو !توهم با این پیشنهادات مضخـ.....

کم کم صدام تحلیل رفت!

مانی بی حوصله درو باز کرد و با تعجب به قیافه ی چپر چلاق من نگاه کرد!

مشکوک گفت:جو توالت گرفتت؟چرا این شکلی شدی تو؟

کم کم بعد یه روز لبخند نشست رو لبم!چشمام به حالت عادی برگشت و برقش رو خودم حس کردم!

مانی:ای جون!فهمیدی؟یادت اومد؟

romangram.com | @romangram_com