#پسرای_بازیگوش_پارت_92
باعصبانیت بهش گفتم :
_چی شده میلاد؟
دستی توی موهاش کشید
حراص مانند گفت:
_امیـر.... دریا...
_دریا چی؟؟
دستی به لبش کشید...
سمتش یورش بردمو یغه اشو چسبیدم
_بگو دریا چی؟
فریادم توی هیاهو ی جمع گم شد
دستمو از یغش جدا کرد...
_خانوم احمدی زنگ زد...
_جون به لبم کردی،چی گفت؟
_میگه داشتم غذا درست میکردم ،دریاهم بغلم بود ،دریاهم که خودت میدونی خیلی فوضوله دستشو میزنه به قابلمه ی داغ ،کف دستش کاملا سوخته....
دستی به پیشونیم زدم
_وااااای
حسین"
romangram.com | @romangram_com