#پسرای_بازیگوش_پارت_75
امیر علی_عاقا یه لحظه صبر کنیم ،اصلا رای میگیریم کی موافقه مهمونی بگیریم؟
همشون دستشونو بالاگرفتن پوزخند امیر علی رو مخم بود...
_باشه مهمونی بگیرید ،دریارو میخواید چکار کنید؟ میخواید بزارید تو خونه ای بمونه که هزار کثافت کاری توش انجام میشه؟
میلاد_نگران دریا نباش میگیم خانوم احمدی چند ساعت ازش مراقبت کنه.
امیر علی_ادم تر از اون پیدا نکردی؟
میلاد_اگه تو سراغ داری بگو!
امیر علی سری تکون دادو دیگه حرفی نزد...
روکردم ،به میلادو گفتم:
_میلاد تو به خانوم احمدی اعتماد کامل داری؟
میلاد_اره چطور مگه ؟
_میشه روش حساب کرد برای مراقبت از دریا؟
دستشو تو هوا ،تکون دادو گفت:
میلاد_اره باو
حسین_امیر خیلی داری خودتو وابسته به این دختر میکنیا!
_تو چی میفهمی آخه،این کوچولو زندگیه منه.
بوسی سمت دریا که نشسته بودو عروسک مورد علاقه اش رادر آغوش گرفته بود فرستادم.
اونم متقابلا برام بوسی پرت کرد...
رضا صداشو زنونه کردو عشوه اومد...
رضا_وااای حالا چی بپوشم؟
romangram.com | @romangram_com