#پسرای_بازیگوش_پارت_128

میلاد_رضا میخوای بگیم مثلا تو،ته خیاری؟
رضا_نه ته خیارم تلخه.
امیر_ته سیب زمینی بیشتر بهش میخوره.
رضا _باز این حرف زد!
حسین خمیازه ای کشیدو به بدنش کشو قوسی داد...
_من که رفتم بخوابم .
رضاهم سریع بلندشدو اویزون حسین شد.
_بریم عشقم،امشبم شب جمعس،ژوووون چه بشه امشب.
حسین به زور بازوشو از دست رضا بیرون اوردو،بازانوش زد وسط پای رضاو گفت:
_از اینی که وسطه پاته خجالت بکش.
رضا لاپاییشو محکم گرفته بودو از درد قرمز شده بود,
_تف توروت حسین،تخمام شکست
بااین حرفش هممون از خنده شکمامونو چسبیده بودیم...
حسین_آااااخی بزار ببینم!
دستشو بردسمت شلوار حسینو خواست پایین بکشش
که رضا دودستی شلوارشو گرفتو چشماشم از تعجب از حدقه داشت میزد بیرون.
_داری چکار میکنی؟
حسینو پوزخندی زدو گفت:
_میخوام تخماتو وارثی کنم یه موقع باضربم جوجه نشده باشن .

romangram.com | @romangram_com