#نقاب_من_پارت_93

اي آب خورد، دور لبش را با آستين لباسش
پاک کرد، ومن متعجب از اين کار، نگاهش
مي‌کردم، وقتي نگاه بهت زده ء مرا ديد، انگار
خشم بيشتر در وجودش شعله کشيد، وبعد
صداي برخورد ليوان با ديوار و شکسته شدنش
مرا تکان، داد.تازه متوجه شدم، مست مست بود
و تلو تلو خوران، به سمت من مي‌آمد.
کراواتش هم نيمه باز بودو پيراهنش نامرتب
به روي شلوارش افتاده بود، سر وضع خوبي
نداشت، ترسيده بودم، اما چيزي نگفتم.
جلوتر آمد و با فرياد گفت :

_تا حالا کدوم گوري بودي؟

با لکنت گفتم:

_من..من...من....


نگاهم کرد،چشمانش کاسه خون بود، گفت:

_بگو، تا نکشتمت!
_راستش..من پيش ساميار..

حرفم را نيمه گذاشتم، زبانم را در دهانم
جمع کردم و حرفم را تصحيح کردم و گفتم :

_منظورم، ديويده پيش اون ....

يک دفعه گونه سمت راستم داغ داغ شد، گوشم
سوت کشيد، با اخم نگاهم کرد و با داد گفت :

_ساراااا....

وباز داد زد


_يعني اين قدر من بي غيرتم که ميايي تو روي

romangram.com | @romangram_com