#نقاب_من_پارت_150
-دختري گم کرده ام
هرچه ميگردم
به دنبال خودم
نيست از من خبري
دستمو قلاب چشمام کردم و دوباره بلند گريه کردم
و گفتم:
-بچه که بودم مامانم هميشه ميگفت سيگاريا ادم بدين
دستامو از روي چشمام برداشتم و زانو هامو تو شکمم جمع کردم و گفتم:
-مامان ببخشيد که ادم بدي شدم
از جام بلند شدم و اروم قدم زدم که لورا خودشو به من رسوند و گفت:
-خوبي سونيا
عصبي با چشماي باروني بهش زل زدم و بلند خنديدم و با حرس گفتم:
-خوبم خيلي خوبم خيلي خيلي خودم بهتر از اين نميشه
-سونيا...
ازش سه قدم دور شدم و گفتم:
-تو اهورا دنيل سارينا سامي بازي کردين باهام بازي کردين
دستمو رو سرم گزاشتم و گفتم:
-سارا،
هق زدم و گفتم:
-کسي که عشقم ميگفت ازش متنفره اما با يه نگاه دوباره دل و دينش رو از دست داد
به دلم اشاره کردم و گقتم:
-ميفهمي فرصتي ندارم ميفهمي ديگه نيستم ميفهمي دوماه وقت دارم اما يک سال پيش مردم؟
romangram.com | @romangram_com