#نقاب_من_پارت_117

_سونيا چي شد؟
_مگه قرار بود چيزي بشه.

داد زد

_ميگي يابه زور حرف بکشم ازت؟


بدون توجه به حرفش روي مبل نشستم و شروع کردم
به حرف زدن:

_زن خيلي موقر و آراميه، فقط خيلي اضطراب
داره، انگار از چيزي ميترسه.

کنارم نشست وگفت:

_چه طور ؟

_اين جن سفيد هر کسي که هست بدجور ترسوندتش
حتي ميترسيد اسمش رو به زبون بياره، کمي هم حالت
پرخاشگري داره، اونم فکر کنم بخاطر ترسشه.

کمي فکر کردم و گفتم:

_راستي موبايل گرفتي؟!
_آهان، آره خوب شد پرسيدي، گرفتم

از جا بر خواست و يک گوشي موبايل آورد،
مدل روز بازار، آرام به بازويش زدم و گفتم:

_سامي، دمت گرم، چيز باحاليه!!

تمام کارهاي امنيتي موبايل را انجام دادم، و منو را فارسي
کردم، بعد به سامي گفتم:

_داداشي، منو تا خونه ميرسوني؟؟؟
_آره، بلند شو بريم.


romangram.com | @romangram_com