#نقاب_من_پارت_115

_آخه شبيه کسي هستي، فکر کردم شايد خواهرش باشي.

لبخندي زدم و گفتم:

_نه، مطمئن باش، من کسي رو ندارم، حالا اسمت
رو ميگي.

فوق العاده وبا لحن بدي گفت:

_به تو ربطي نداره.

نزديک خانه اش بودم، که پايم را روي ترمز گذاشتم
و همين کار باعث شد به جلو پرتاب شودو بعد گفتم:

_من دنبال دعوا نيستم، اما شما مثل اينکه خيال ديگه
اي داري، خانوم جون، اگه چيزي نميگم، چون دنبال شر
نيستم، فهميدي ؟!

با اخم نگاهش کردم، سرش را پايين انداخت و گفت:

_من معذرت ميخوام، دست خودم نبود

به بيرون نگاه کردم و گفتم:

_مهم نيست.
_سارا

متعجب نگاهش کردم و گفتم:

_هاااا؟
_اسمم ساراس

لبخندي زدم و گفتم:

_خوشبختم، منم رز هستم.

پياده شديم، وبه سمت خانه اش به راه افتاد، گفتم:


romangram.com | @romangram_com