#نقاب_من_پارت_114
با قاطعيت نه عصبي گفت ، گفتم :
_خانوم محترم، من که دعوا ندارم، عذر خواهي هم کردم،
چرا اينجوري جواب ميدي، حالا اگر منو تنبيه نميکني آدرس
خونه رو بدين؟! تا برسونمتون.
فقط نگاهم ميکرد، من هم گاهي به چشمان طوسي
خوشرنگش نگاه ميکردم، گفت:
_انتهاي همين جاده، يه پيچ هست که به يه جاده
فرعي راه داره، توي فرعي کوچه دوم، پلاک بيست
وهفت خونه منه.
نگاهم را از صورتش گرفتم و به جاده دوختم، حواسم
به رانندگي ام بود که با لحن پرسش گرانه اي گفت:
_من، تو رو قبلا جايي نديدم؟
هول شدم نميدانستم چه بايد بگويم، کمي فکر کردم
وگفتم:
_نه فکر نکنم، من تازه از ميشيگان، به اينجا اومدم
_آهان ، که اينطور.
دوباره مکثي کرد و پرسيد:
_خواهر و برادرم نداري، اينجا باشن؟!
_نه، من تک فرزندم، پدر و مادرمم فوت کردن
وقتي چهارده سالم بود، تو تصادف کشته شدن.
سرش را پايين انداخت و گفت:
_متاسفم
يک دفعه پرسيدم:
_چطور مگه؟
romangram.com | @romangram_com