#مدال_خورشید_پارت_43
لیلی با اخم رو به اشکان پرسید:« ایشون هم می دونن؟! » اشکان در حالی که سعی می کرد خنده اش را پنهان کند، سرش را تکان داد. لیلی دست به سینه در مبل سفید رنگ فرو رفت و با حرص گفت:« به به به! عالی شد! دو روز دیگه خودشم می فهمه. »
پارسا برای اولین بار نتوانست جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و پرسید:« کی چی رو می فهمه؟ » لیلی با عصبانیت گفت:« نه دیگه! همینم مونده تو هم بفهمی! »
ارباب سپهر با خنده دستش را در هوا تکان داد و گفت:« بسه دیگه! چیز بدی که نیست لیلی! واسه ی همه ی آدما یه روزی چنین مشکلی پیش میاد. هر چند فکر نکنم بشه اسمشو مشکل گذاشت. حالا بیاین تا وظایفتونو توضیح بدم! » اول از همه دفتر بزرگ لیلی را برداشت و با لحن سرحالش گفت:« گوش کن لیلی! تو باید هر اتفاق مهم و کلیدی رو توی این دفتر بنویسی تا هم یه منبع اطلاعات کامل داشته باشین و هم این که کسی در طول تاریخ یادش نره شما چی کار کردین. »
گوشواره های پریا دومین هدیه بودند:« پریا! تو وظیفه ات اینه که رابط بین گروه و موجوداتی باشی که نمیشه حرفاشون رو فهمید. یعنی وقتی تو این گوشواره هارو توی گوشت میندازی، می تونی زبون گیاهان و حیوون ها رو بفهمی! » پریا با چشم های گشاد و دهان باز سرش را تکان داد.
حلقه ی رامین هدیه ی بعدی بود:« وظیفه ی تو خیلی مهمه رامین. تو قوی ترین و محافظه کار ترین فردی هستی که تونستیم پیدا کنیم، و باید در طول مسیر تا جایی که می تونی، از پارسا محافظت کنی چون تنها امید ماست. وقتی این حلقه رو روی زمین بذاری، یه سپر محافظ دورتون تشکیل میشه و از دید دشمنانتون مخفی میشین. » رامین تأیید کرد.
ـ و حالا، پارسا. این نقشه، جای مدال رو بهتون نشون میده، و در مواقع ضروری بهتون میگه که دشمنا کجا پنهان شدن.
پارسا در سکوت نقشه را گرفت و سرش را پایین انداخت. چه مسخره وارد چنین داستان بچگانه ای شده بودند! ارباب سپهر نفس عمیقی کشید و با لحنی ناامید و غمگین پرسید:« قبول می کنین که برین، مگه نه؟! خواهش می کنم، چشم امید این مردم به شماست؛ در ضمن مسئله ی هر دو دنیا مطرحه! »
پارسا آهی کشید و با نگاهی گذرا به سه نفر، مهر تأیید آن ها را هم دریافت کرد؛ گفت:« باشه. قبوله. » پیرمرد با خوشحالی دست هایش را به هم کوبید. پارسا لحظه ای پیش خودش فکر کرد که با یک پسر پنج ساله سر و کار دارد؛ این پیرمرد زیادی سرحال بود.
ـ پس باید سوگند بخورین! بعد از من تکرار کنین:" به نام مقدس خداوند و خون پاک مردمم..."
ـ به نام مقدس خداوند و خون پاک مردمم...
romangram.com | @romangram_com