#لرد_سوداگران_پارت_85

_اطلاعات

_من مجانی کار نمیکنم عشقم میدونی که

تو چشماش با اخم خیره شدم وقتی دید جدیم لب تابش و وسیلهاش و دراورد و رو میز چید

_کیا رو میخای زیرورو کنی

عکس کیان و کیوان رو روی میز گذاشتم ،ویدا و وندا شوکه بهم خیره شدن

هستی سریع عکسا رو روی اسکنر گذاشت و اسماشونو وارد کرد خاستم بلند شم که پرهام با سینی اومد و لیوان خودم و دستم داد با تشکر زیاد نگاهش کردم واقعا میدونست چقدر به قهوه نیاز دارم

_مرداس این دوتا قاچاقچی اسلحن

لیوان از دست ویدا افتاد بهش نگاه کردم که دستاش میلرزید تمام لباسش کثیف شد

_ادامه بده

_ 4 سال پیش، بار خیلی بزرگی رو وارد میکنن ولی گیر میوفتن انگار با پارتی بازی یه سرتیپ آزاد میشن، چیز خاصی ازشون نیست ولی یکی از زیر مجموعه های گروه سرخن، اخه همسر کیان از دخترای رئیسشون بوده انگار، جداشدن و خودشون به تنهایی به قاچاق ادامه دادن بعد از طلاقشون. برات اطلاعات ریز رو پرینت میگیرم بخون

به قهوه م نگاه کردم استاد سرخ که مرده چطور ممکنه اینا برای گروه سرخ متلاشی شده کار کرده باشن، مگر اینکه کسی رو برای جایگزین انتخاب کرده باشن

_مشخصات ساختمونی که ما توش گروگان بودیم و دربیار، دوربیناشم هک کن

دست به کار شد ولی من خیره بودم به لیوانم این وسط یه چیزی لنگ میزد و من نمیتونستم بفهمم چیه. باید با استاد سپید حرف میزدم ،از جام بلند شدم و به سمت اتاق یزدان رفتم

پشت در اتاق وایسادم و در زدم ولی صدایی نیومد خواستم دوباره در بزنم که صدای پشت سرم مانع شد

_خونه نیستن

برگشتم و به ویدا نگاهی انداختم برای چی باید دنبال من راه بیوفته، قرار نیست که تو خونه منن، تو مسائلی که بهشون مربوط نیست دخالت کنن

تو چشماش خیره شدم ترسیده و نگران بود هر از گاهی از نگاه مستقیم فرار میکرد انقدر بهش خیره موندم که سرش انداخت پایین و برگشت تو پذیرایی ،پشت سرش منم رفتم رو مبل نشستم

romangram.com | @romangram_com