#خیس_مثل_باران_پارت_38
_ فهمیدم کدومی خب؟
__ خب من...من
_ تو چی؟
__من هنوز نتونستم فراموشت کنم
عرفان دوباره خندیدو گفت:
__عزیزم خب چه کاری از دست من بر میاد
_بیا با هم باشیم
__ من شرایطمو گفتم
_ قبوله
__یعنی حاضری که با من...
_آره آره حاضرم
__ خیلی خب، من امروز میرم شرکت برادرم آدرس میدم بیا ببینمت
_ خیلی خوب بگو
__شرکت تهرانی....
_تو برادره رئیس شرکتی؟
__بله
_یعنی برادر آراد تهرانی؟
__آره نکنه عاشق اونم بودی؟
_ نه نه باشه ساعت چند بیام؟
romangram.com | @romangram_com