#خیس_مثل_باران_پارت_30

غزل با خنده گفت:

__ اینکه شماره آراده

__ نه نه شماره منه آراد شمارشو روی کارتش نمیزنه چون دوس نداره غریبه شمارشو داشته باشه

__ اییییییششش مگه دختره

__ نه ولی زیادی مغروره

__ واااااییی قربونه مامان جونش بره... شما اونجا چیکاره ای؟ تلفن چی؟؟؟

__ نه نه من معاون رئیسم

غزل با لبخند گفت:

__ خب دیگ من میرم

__ راستی اسمت؟؟؟

__ غزل، غزل محمدی

__ غزل میبینمت مگه نه؟

__ آره دیگ من میرم فعلا خدافظ



از هم جدا شدن، سهیل داشت با خودش فکر میکرد که این چه دختره شیرینی بود و غزل خوشحال از اینکه تونست شماررو بگیره و با خوشحالی پیش دوستاش رفت..



نازنین: غزل چی شد

غزل با خودش فکر کرد بزار یه کم اذیتشون کنم پس قیافه پکری به خودش گرفتو گفت:

_نشد نازنین هر کاری کردم شمارشو نداد

romangram.com | @romangram_com