رمان خیس مثل باران

#خیس_مثل_باران_پارت_29






آهنگ به پایان رسید و از رقص دست کشیدن، غزل با خوشحالی گفت:

__ واقعا ازت ممنونم

__ شماره خودمو نمیخوای؟

غزل:__ نه ممنونم

__ باشه پس شمارشو بزن تو گوشیت 0912....

__ ممنونم خوشحال شدم از آشناییون

اینو گفتو عقب گرد کرد که بره که سهیل بازوشو گرفت

زل زد تو چشماشو گفت:

__ میشه بازم همدیگرو ببینیم؟

__ نه نه من شرایطشو ندارم بزارید من برم

__ خواهش میکنم فقط یه بار دیگ

__ باشه پس فقط یه بار

__ شمارتو بده تا باهات تماس بگیرم

__ نه تو شمارتو بده خودم زنگ میزنم

سهیل کارتشو در آورد و جلوی غزل گرفت:

_ شرکت مهندسی راه و ساختمان تهرانی با ریاست آراد تهرانی


romangram.com | @romangram_com