#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_138
جواب نمیدهم
- تو خودت شروع کردی
باز هم سکوت
- یلدا من با اینکه تو خیلی بد کردی نمیخواستم اینطوری بشه
حرفی برای گفتن با تو ندارم معین نامدار...
- من اون آدمی که دیشب دیدی نیستم... یعنی خیلی ساله سعی کردم معینِ این وضع و حالی رو توی وجودم از بین ببرم
برای چه انقدر با من راحت حرف میزنی حالا که دیگر نمیخواهمت؟!
- لعنتی حرف بزن با توام، بهت هشدار داده بودم خودت خواستی، خودت اون روی سگ منو بالا آوردی، من طاقت ندارم کسی که میدونم خیلی ازم ضعیفتره باهام بجنگه و شکستم بده
میدانستی که ضعیفم؟ پس میدانستی و چنین بی رحمانه آتش به خرمن جان دخترک یتیم کشیدی؟!
- با همه اشتباه و بدی که کردی حقت این نبود، این نبود
چنان کودک مستأصل سعی میکرد اشتباهش را توجیه کند
- خدا لعنتم کنه، لعنت به من، لعنت به من
معینی که در این چند دقیقه کنارم ایستاد و صحبت کرد چقدر واقعی تر از آن غول وحشی بود که در این مدت در کنارش زندگی گذرانده بودم
romangram.com | @romangram_com