#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_105

سريع از او فاصله ميگيرم قدرت نگاه كردنش را ندارم



حتى نميشنوم موقع رفتن چه مى گويد...

***



سرم را روى شانه معين گزاشتم ب*و*سه اى روى موهايم سنجاق ميكند دست كوچكم را در بين دستان بزرگ و مردانه اش فشرد

_ معين

_ هيس يلدا هيچى نگو



نم نم بارون روى صورت هايمان ميخورد خودم را بيشتر در آغوشش ميفشرم تمام غربت و بى كسى ام گم ميشود پوچ ميشود دلم قرص ميشود با خدا آشتى ام ؟

چند ثانيه بيشتر طول نميكشد احساسم عوض ميشود سرم را بلند ميكنم سرم روى ديوار فرو ريخته ايست از شانه هاى معين خبرى نيست هراسان به دنبالش ميگردم پرتگاهى جلوى پايم ظاهر ميشود معين در دره افتاده است جوى خون راه افتاده اسمش را فرياد ميزنم صداى قه قهه زنى مى آيد بر مى گردم زيباست !! موهايش بلند است

معين كه اينجاست دست در دست اين زن آن كه ته دره است كه بود ؟! ته دره را نگاه ميكنم جنازه زخمى و متلاشى شده خودم است ...



از صداى جيغ خودم از خواب پريدم ، من تك تك ثانيه هاى امروز را با فكر اينكه معين با عشقش است كاب*و*س ديده بودم و حال كه توانسته بودم به ضرب قرص و ١ بسته كامل سيگارى كه مدت زيادى بود كه فراموش كرده بوده خوابم برده باشد بايد باز كاب*و*س ميديدم ؟!



تب دارم؟ هوا خيلى گرم است هنوز پاييز سردى است چرا گرمم است؟! عمه برايم آب آورد دستانم را مثل كودكى هايم ماساژ داد قلبم ؟! كاش كسى قلبم را تسكين دهد ؟ دواى اين درد چيست !



اين روزها كه به بدترين حالت ميگذره اسمش زندگيمه...


romangram.com | @romangram_com