#هیچکسان_(جلد_اول)_پارت_128


- ینی چی می خوابه؟!

سورن – ینی باهاشون رابطه ی اونجوری داره...

مسعود – جدی؟! مگه جن ها هم از این چیزا دارن؟!

سورن – آره دیگه! کجای کاری؟ پس فکر کردی بچه هاشونو از روی هوا میارن!

مسعود – آخه مگه با آدم هم می تونن...؟

سورن – آره...من یه جا خوندم اعراب جاهلیت از این کارا می کردن اما حضرت محمد ممنوعش کرد.

- عجب ! دیدم یه تخت دو نفره توی اتاقش بود! نگو داداشمون این کاره ست...

سورن – ...من که اینارو از همسایه ش شنیدم امیدوار شدم که مشکل تو هم یه راه حلی داشته باشه و امیرمحمد ما رو گمراه کرده باشه.واسه همین از یکی از دوستای بابام پرس و جو کردم و آدرس یه آدم درست و حسابی رو ازش گرفتم.مطمئن باش می تونه کمک مون کنه.

- ولی شاید این امیرمحمد زیاد هم بیراه نگفته باشه.

مسعود – واسه چی؟!

- مگه نمیگی با حاکم هاشون می خوابه؟ باید پارتی ش کلفت باشه.

سورن – نمکدون! با درست حسابی هاشون که نمی خوابه.حتما اونا هم مثه خودش خرابن که با یه دوجنسه از این کارا می کنن.

- باشه بابا،چرا قاطی می کنی؟ حالا این جدیده که میگی آدم خوبیه؟ چی کاره ست؟ احیانا دو جنسه که نیست؟

سورن – نخیر.این یکی یه جنسه ست.آدم خوبی هم هست.آدرسشو گرفتم که بریم پیشش.

- خدا به خیر بگذرونه...

داشتم توی آینه به خودم نگاه می کردم.رنگ پوستم شبیه اون مرده شوره توی لوک خوش شانس شده! انگار باید دوباره یه سری به دکتر بزنم.

romangram.com | @romangram_com