#هزار_و_یک_شب_گناه_من_پارت_30
_هرچند که نمی تونم به هیچکدوم از حرفات اعتماد کنم اما به هرحال...یه زوج جوان به هولمز مراجعه کردن و مایلن که از اسلحه ها بازدید کنن.خواستن چند تا اسلحه ی خوش دست و به نوعی خاص بخرن.از اونجایی که اینجور اسلحه ها رو توی گروه فقط تو داری به هولمز میگم بهشون بگه فردا عصر بیان خونه ت ...حواست باشه که اشتباه نکنی...
آرین گفت:شما که به من اعتماد ندارین...توی این یه سال فقط دو تا محموله ی کوچیک رو جابجا کردم.
_می خوام اعتمادم رو دوباره به دست بیاری...فهمیدی؟
:بله.
_می تونی بری.
آرین با وقار بلند شد و از اتاق خارج شد...بادیگاردش هم به دنبالش از اتاق بیرون رفت...
گ*ن*ا*ه بیست و هفتم:
آرین از روی ایوان مشرف به حیاط عمارت اتومبیل شاسی بلند مشکی را دید که وارد عمارت شد و پایین پله ها ایستاد و زن و مرد جوانی از آن خارج شدند.الِک مرد سرخدمتکار خانه آنها را به ساختمان کنار عمارت هدایت کرد.آرین نفس عمیقی کشید و بدون اینکه کتش را بپوشد از اتاق خارج شد و با خروج از عمارت به سمت ساختمان کناری رفت.در ظاهر حکم پارکینگ را داشت که چندین مدل ماشین مدل بالای رسمی و سفری و اسپرت داخلش بود.از لنکروز گرفته تا لیموزین و بوگاتی و استون مارتین.اما زیر زمینش که یک در مخفی به آن باز می شد پر از انواع اسلحه بود.
آرین دست در جیب شلوارش کرده بود و به آرامی به سمت پارکینگ می رفت.در را گشود و زن و مرد جوانی را مقابلش دید که در حال صحبت با هم بودند.آرین با رویی گشاده گفت:پس شما نظر کرده های آقای لنوکس هستید!
مرد گفت:سلام آقای مجد.از دیدنتون خوشحالم.
زن هم گفت:آشنایی با شما باعث افتخاره.
آرین با هردو دست داد.مرد در همین حین گفت:من جیمز لی هستم و ایشون هم خانوم ویکتوریا کینگ همکار من.ما تاجرای موفقی در زمینه ی جواهرات هستیم و حالا می خوایم دامنه ی فعالیتمون رو گسترش بدیم.اگه همه چیز خوب پیش بره شاید با هم همکار شدیم....شنیدیم پول خوبی تو تجارت اسلحه هست!
آرین لبخندی زد و گفت:درسته!من این زندگی اربابی رو در عرض 2سال تجارت اسلحه به وجود آوردم!
جیمز گفت:ماشینهای قشنگی دارید آقای مجد!
آرین با لبخندی پر غرور گفت:من بی نظیرترین ماشینهای روز دنیا رو تو کلکسیونم دارم!حالا با من بیاید.اسلحه ها طبقه ی پایین هستن.
و به سمت انتهای پارکینگ رفت.صدای قدم های محکم آن مرد،جیمز لی و تق تق کفش های پاشنه بلند ویکتوریا را می شنید.در انتهای پارکینگ یک در مربعی شکل در کف زمین قرار داشت که اگر کسی از وجودش بی اطلاع بودهرگز نمی توانست آن را تشخیص دهد.آرین دریچه را بالا کشید ،یک راه پله آن پایین بود.اول آرین رفت و کلید برق را که نزدیک دومین پله بود زد.راه پله ی کوچک روشن شد.پشت سرش جیمز و ویکتوریا یا در واقع هری و شهرزاد که با چهره ی مبدل و لاتکس هویت جدیدی برای خود ساخته بودند از پله ها پایین رفتند.
پس از عبور از چند پله یک سالن بزرگ در اندازه ی همان پارکینگ طبقه ی بالا را مقابل خود دیدندهمه جا سفید بود و چراغ ها هم نور نقره فامی از خود ساطع می کردند.سالن پر بود از قفسه های سفید رنگی که رویشان اسلحه ها و ادوات جنگی به روز و سبکی قرار داده شده بود.پس از آن که هرسه از راه پله خارج شدند آرین گفت:لنوکس گفت دنبال اسلحه های به روز و خاص هستید .همه ی این اسلحه ها این ویژگی رو دارن اما من بهترین هاشون رو بهتون معرفی می کنم.
و به قسمت سمت راست سالن رفت.آن دو هم پشت سرش به راه افتادند.آرین گفت:سلاح های این قفسه همه شون سلاح هایی هستن که توی جنگ ازشون استفاده میشه و هرکسی یکی از اینا رو داشته باشه تبدیل به یه ماشین کشتار میشه.تازه ترین اسلحه ای که دارم ..اینه!
و یک اسلحه در ابعادی کمی کوچکتر از کلاشنیکف از روی قفسه برداشت.در نگاه اول انگار یک اسباب بازی بود و از جنس پلاستیک.آرین در حالی که آن را به هری می داد گفت: FN2000.ساخت بلژیک.یه سلاح پیشرفته و امروزی که از فناوری بولپاپ بهره مند شده .یعنی خشابش پشت قبضه تعبیه شده.یه سلاح سبک،جمع و جور و ایده آل برای قرن 21!
شهرزاد به هری گفت:بده ببینمش.
و FN2000 را در دست گرفت.کمی آن را در دست چرخاند و گفت:سلاح خوش دستیه!
آرین با لبخندی که شهرزاد همیشه از دیدنش بیحال میشد گفت:من چیز بدی به شما معرفی نمی کنم.این مجموعه از بی نقص ترین مجموعه اسلحه های سبک دنیاست!....من اینجا یه قناصه ی خوب و بسیار پیشرفته هم دارم.از این طرف...
و با دستش به سمت دیگر سالن اشاره کرد.شهرزاد گفت:اتفاقا من به تک تیراندازها خیلی علاقمندم!
_کار باهاشون رو هم بلدید؟
_البته!خیلی هم خوب!
هری گفت:ویکی مهارت بالایی در تک تیراندازی داره.
آرین گفت:خیلی خوبه!!!
و کنار قفسه ی حاوی تفنگ های تک تیرانداز ایستاد.تفنگ های دراز و پرابهتی که روی پایه هایشان سوار بودند.آرین دستش را روی یکی از آنها که نوک مدادی رنگ بود گذاشت و گفت:A S 50.ساخت انگلستان.کالیبر12/7با دقت بسیار بالا.توانایی هدف گرفتن سر شخص در فاصله ی 2کیلومتری رو داره.قدرت نفوذ بسیار بالایی داره.می تونه در انواع خودروهای نظامی و زره پوش ها نفوذ کنه و بالگرد ها رو از کار بندازه.در حال حاضر در عراق و افغانستان بیشترین استفاده رو داره و تروریست معروف شخصیتهای معروفه!!!
شهرزاد با شنید کلمه ی ترور یاد آتیلا افتاد و قلبش تیرکشید. یادگزارش پزشکی قانونی افتاد که نوشته بود آتیلا به وسیله ی یک اسلحه با کالیبر 12/7 ...یA S 50ترور شده.
پس از آن آرین چند اسلحه ی دیگر را هم معرفی کرد اما حواس شهرزاد به او نبود.فقط داشت به این فکر می کرد که تا کی با این هویت جعلی دوام خواهد آورد؟تا کی؟
romangram.com | @romangram_com