#حصار_تنهایی_من_پارت_25
- خبر که زياد. کدومشو بگم !؟
جدي گفتم : هرکدومش که به نفع منه بگو.
با خنده گفت: اي قربون آدم چيز فهم! ... ببين يه مشتري برات پيدا کردم ..توپ!
- دستت درد نکنه نسترن. اينقدر پارچه رو سرم تلنبار شده که نمي دونم باهاشون چي کار کنم. وقت هم ندارم. بايد زود تر اينا رو تموم کنم.
- نه... مثل اينکه ملتفت نشدي چي گفتم! ببين يه خانم توپ ...يعني مايه تيله دار. دنبال يه خياط خوب مي گشت، خانم ماهيني هم آدرس خياطي ما رو بهش داد. منم تو رو بهش معرفي کردم. کارت خوب باشه مشتري هميشگيت ميشه. يه پول قلمبه هم گيرت مياد. ديگه لازم نيست يه مانتو بيست تومن بدوزي. قيمت يه مانتو ميشه چه قدر؟ شصت تومن... کارت بگيره ديگه نمي خواد از کسي پارچه قبول کني فهميدي آي کيو !؟
- اگه اينقدر خوبه چرا خودت نميري؟
با دلخوري گفت: دستت درد نکنه راجع به من اين فکرا رو مي کردي و خبر نداشتم.... به خدا اگه به فکر تو نبودم راحت مي تونستم يکي ديگه رو جاي تو بفرستم... من که مي دونم تو به اين پول بيشتر از من احتياج داري... بعدشم من آدمي نيستم که بخوام حرص بزنم. همين قدر که در ميارم بسه. شوهرمم که الحمدوالله شيش برابر من درآمدشه. اين پولو ميخوام چيکار ؟اين جاي تشکرته؟
با خنده گفتم: حالاچرا ترش مي کني جيگر ِآني! ... من که چيزي نگفتم؟
با خنده نچ نچي کرد و گفت : اگه منان شوهر عزيزم بدونه يکي به من گفته جيگر، پوستشو قلفتي ميکَنه!
- حالا به شوهرت بگو اين دفعه رو رحم کنه!
- باشه چيکار کنم دوستمي ديگه ... حالا به جاي اين حرفا يه قلم و کاغذ بيار آدرسو بهت بگم
- بگو ...يادم مي مونه .
- فداي اون حافظت...نمي خواد به رخ ما بکشيش! برو يه چيزي بيار آدرسو بنويسي ...به مغز تو اعتباري نيست!
romangram.com | @romangram_com