#حجاب_من_پارت_90


مامان همینجور داشت از زینب تعریف میکرد مثل اینکه خیلی خوشش اومده بود اخه زینب رفتار و حجابش خیلی شبیه خواهرم محدثست

آخ آبجی کوچولو

آبجی محدثه ی من 15 سالش بود دقیقا 2 سال کوچیکتر از من که موقع برگشتن از مدرسه تصادف کرد و.....

اونروزا خیلی وحشتناک بودن هممون با مرگ محدثه نابود شدیم

بعد از 4 سال طاها گفت یه دختر تو بیمارستانه که خیلی خُلقیاتش شبیهِ محدثست. همه چیزهایی هم که ازش میدونست حتی ماجرای قلبشو برامون گفت ما هم بی قرار شدیم که زودتر ببینیمش و ماجرای امشب پیش اومد

خیلی خسته بودم ولی خوابم نمیبرد تا صبح رو تخت این پهلو اون پهلو شدم

یه دفعه دیدم صدای اذان میاد

صبح شده بود. رفتم وضو گرفتم نماز خوندم

آروم شدم

گوشیمو برای ساعت 8 زنگ گذاشتم. دراز کشیدم رو تخت خیلی زود خوابم برد

.

.

زینب

بلند شدم نماز صبحمو خوندم رفتم شروع کردم به ورزش کردن

romangram.com | @romangram_com