#حجاب_من_پارت_104


_ خواهش میکنم.

ازش گرفتم و تشکر کردم

رفتم کنار از سر راهش

رفتم پیش مریم سرخ شده بودم از خجالت

مریم_ خاک تو سر دستو پا چلفتیت

_ به منچه اون خورد بهم

با هم رفتیم بیرون یه نیمکت تو حیاط دیدم همونجا نشستیم

چیپسامونو باز کردیم شروع کردیم به خوردن

وقتی همه ی خوراکی هامونو خوردیم و یکم حرف زدیم موقع اذان شد

_ مریم بریم نماز

مریم_ بریم

مریم باحجاب نیست اما همیشه نمازشو میخونه

با هم رفتیم نمازخونرو پیدا کردیم

وضو داشتم ولی نزدیک سه ساعت ازش گذشته بود

romangram.com | @romangram_com