#گودبای_تهران_پارت_71
سیاوش: الان زنگ میزنم بیارنش
بعد رفت تو اتاقش
پووووف
به ثریا نگاه کردم
متفکر گفتم: ثریا تو ننه بابا داری؟
+چطور؟
-۲۴ ساعته اینجایی که چی؟
+به تو مربوط نیس
-باشه پس قربون دستت امشب خیلی زحمت کشیدی میدونم ولی حالا لطف کن همه این بندو بساطو جمع کن زنگ بزن چندتا غذام سفارش بده ، واسه ترنمم سفارش بدیا چند دیقه دیگه میاد گشنشه
انقدر کفری شده بود که نفسای گاوی میکشید ولی نمیتونست چیزی بگه
منم با خیال راحت دراز کشیدم رو مبل سه نفره
خودمو باکانالای تلوزیون سرگرم کردم
ولی حواسم همش به ساعت بود ، لامصب مگه میگزره؟!
romangram.com | @romangram_com